سلام

یک هفته ده روز اخیر را درگیر دندون عقل بودم! به این صورت که سه سالی می شد که دکتر بهم گفته بود که باید بیای و دندون عقلتو بکشی اما من هی به تاخیر مینداختم که خلاصه بعد عید گفتم که برم این کارو انجام بدم.

وقت گرفتم و رفتم ولی به محضی که رو یونیت دندونپزشکی نشستم چنان ترسی بر من غلبه کرد که به دکتر گفتم که من مشکلی با دندون عقلم ندارم و اذیتم نمیکنه پس نیازی نمیبینم که بکشمش! دکتر گفت که پوسیده شده و به باقی دندونات اسیب می رسونه و باید این کارو انجام بدی اما الان برو و زمانی بیا که امادگیشو داشته باشی!

خلاصه بعد این داستان انقد که همه گفتن که برو بکش و قرار نیست اتفاقی بیفته و این حرفا که من دوباره برای هفته بعدشوقت دکتر گرفتم و کلی با خودم کلنجار رفتم که یه دندونه دیگه میکشیش حالا یه مقداری هم درد داره! قطعا باعث مرگ نمیشه!

رفتم دکتر و بی حسی رو زد برام و میخاست شروع کنه که من تپش قلب گرفتم! و تمام تنم شروع کرد به لرزیدن! به دکتر گفتم که سعی کن مرحله به مرحله بریم جلو چند دقیقه کار کنی و بمن دو سه دقیقه فرصت  بدی تا اروم بشم! بعد دو سه بار که این کارو کردیم یهو من دچاره حمله عصبی شدم به طوریکه به شدت تمام بدنم می لرزید و یکم بعدش بغضم ترکید و شروع به گریه کردم و حدود نیم ساعتی همین حالت رو داشتم و به هیچ وجه اروم نمیشدم!

حالا من موندم با یه دندون لق که نشد پروسه کشیدنش تکمیل بشه و بیش از یک هفته اس که از دردش نه خواب دارم نه خوراک!

این هفته هم رفتم پیش یه فوق تخصص دیگه ای که با فن بهتری برام این کار رو انجام بده تحت یه ریلکسیشنی که خیلی سرش شلوغ بود و قرار شد تا دوماه اینده بهم وقت بده!

موندم با این درد چجوری باید سر کنم!!

حالا همه این مباحث به کنار ما هفته بعد قراره بریم بوشهر!!

فکر کن میخایم بریم باهم مسافرت! البته که خب اون یه کنگره ای اونجا دعوته اما مهم اینه که به من گفت که بیا باهم بریم و منم از خدا خاسته گفتم باشه!

بلیط هواپیماو هتل و این  داستانا رو امروز رزرو کردم و از الان تا چهارشنبه دیگه دل تو دلم نیست که میخایم باهم به سفر بریم!

خدایا شکرت!

حالا فقط کار پیدا کنم دیگه همه چی ردیف میشه!



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها